loading...
آخرین قسمت
نویسندگان وبلاگ
ابراهیم - آرمان - امین محمد - رضا -محمد رضا - هیمن




برای نمایش تصاویر گالری كلیك كنید
موضوعات وبلاگ آخرین قسمت

با سلام
به وبلاگ   ( آخرین قسمت )  خوش آمدید

https://rozup.ir/up/lastsection/Pictures/13914234472450783.gif

شعر عاشقانه                                          http://s5.picofile.com/file/8111852692/27.gifجملات زیبا       
اس ام اس عاشقانه                                          http://s5.picofile.com/file/8111852650/14.gifدست نوشته های ما       
   http://s5.picofile.com/file/8111852750/37.gifآهنگ های عاشقانه و غمگین                        http://s5.picofile.com/file/8111852826/62.gif  دلتنگی                  
  http://s5.picofile.com/file/8111852900/67.gifجملات فلسفی                                               http://s5.picofile.com/file/8111852992/88.gif داستان عاشقانه              

 http://s5.picofile.com/file/8111853034/92.gifخاطرات                                                       http://s5.picofile.com/file/8111853100/205.gifعکس عاشقانه

محمد رضا بازدید : 26 یکشنبه 20 بهمن 1392 نظرات (0)

وقتی 15 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ...صورتت از شرم
قرمز شد و سرت رو به زیر انداختی و لبخند زدی...
*

وقتی که 20 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم

سرت رو روی شونه هام گذاشتی و دستم رو تو دستات گرفتی انگار از

این که منو از دست بدی وحشت داشتی

*
 
وقتی که 25 سالت بود و من بهت گفتم که دوستت دارم ..

صبحانه مو آماده کردی وبرام آوردی ..پیشونیم رو بوسیدی و

گفتی بهتره عجله کنی ..داره دیرت می شه

*

وقتی 30 سالت شد و من بهت گفتم دوستت دارم ..بهم گفتی اگه

راستی راستی دوستم داری

.بعد از کارت زود بیا خونه

*
وقتی 40 ساله شدی و من بهت گفتم که دوستت دارم

تو داشتی میز شام رو تمیز می کردی و گفتی .باشه عزیزم ولی الان

وقت اینه که بری

تو درسها به بچه مون کمک کنی

*

وقتی که 50 سالت شد و من بهت گفتم که دوستت دارم تو همونجور که

 
بافتنی می بافتی

بهم نکاه کردی و خندیدی

*

وقتی 60 سالت شد بهت گفتم که چقدر دوستت دارم و تو به من لبخند

 
زدی...

*

وقتی که 70 ساله شدی و من بهت گفتم دوستت دارم در حالی که روی

صندلی راحتیمون نشسته بودیم من نامه های عاشقانه ات رو که 50

سال پیش برای من نوشته بودی رو می خوندم و دستامون تو دست هم
 
بود


*
وقتی که 80 سالت شد ..این تو بودی که گفتی که من رو دوست داری..نتونستم چیزی بگم ..فقط اشک در چشمام جمع شد

اون روز بهترین روز زندگی من بود ..چون تو هم گفتی که منو دوست داری



به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری

و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی

چون زمانی که از دستش بدی

مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی

اون دیگر صدایت را نخواهد شنید

توجه
این وبلاگ بروز میباشد برای دیدن بقیه پستها به صفحات دیگر نیز مراجعه کنید

درباره ما
Profile Pic
این وبلاگ برای گفتن درد دل هایمان ایجاد شده تا یکمی از دردهامون کم بشه اگه خواستین تو این وبلاگ نویسنده باشین خبرم کنین ..❤.....❤.....❤...❤.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    نظرتون درمورد عشق چیه؟
    کدوما عشق رو بیشتر درک میکنن؟؟؟
    ...اطلاعیه...

    با سلام

    از عاشقانی که اشتیاق به

    نویسندگی در این وبلاگ را دارند

    دعوت به عمل می آید تا ما را در

    مدیریت این وبلاگ همراهی کنند.

    .

    .

    .

    تماس با ما

    تبلیغات

    تبلیغات شما در وبلاگ ما


    درخواست های خود را با ما در میان بگزارید



    تبلیغات شما در اینجا

    آمار سایت
  • کل مطالب : 145
  • کل نظرات : 73
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 52
  • بازدید امروز : 14
  • باردید دیروز : 54
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 128
  • بازدید ماه : 113
  • بازدید سال : 1,994
  • بازدید کلی : 11,503
  • کدهای اختصاصی

    جاوا اسكریپت

    كد ماوس

    
  • انجمن